جواب به سوالات شما عزیزان....
سؤال:آیا پیامبر اکرم(ص) در هنگام خواندن سلام نماز، برای خود سلام می فرستاد یا این که سلام بر حضرت در نماز، در زمان امامان معصوم(ع) کامل شد؟
جواب:
در روایات آمده است که سلام بر پیامبر اکرم(ص) توسط حضرت در تشهد بیان شده که با الفاظ السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته ذکر شده است مرحوم سید کاظم یزدی در عروه میفرماید: السلام علیک ایها النبی از صیغه های سلام نیست، بلکه از توابع تشهد است منابع اهل سنت این نظریه را قبول دارند و حنفیه، شافعیه، حنابله و مالکیه بر این عقیده اند که این صیغه جزء صیغه های تشهد محسوب میشود.
برخی دیگر از فقیهان شیعه مثل مرحوم حکیم معتقدند این صیغه از توابع سلام محسوب می شود، چون از برخی روایات این گونه استفاده میشود و از طرف دیگر مناسبت حکم و موضوع اقتضا میکند که صیغه السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته از توابع سلام باشد
آنچه مسلّم و قطعی است و شیعه و سنی بر این باورند، صلوات و سلام بر پیامبر اکرم(ص) امر متعارف و رایج بوده که توسط پیامبر انجام می شده و این اَمر از ناحیه حضرت(ص) به انجام رسیده است، خواه در تشهد یا در سلام. این مطلب توسط ائمه معصومین(ع) تأیید شده است و منابع مختلف شیعه و اهل سنت این نظریه را تأیید میکند.
سوال دوم:طرز نماز خواندن پیامبر اسلام چگونه بود،؟
جواب:
پیامبر(ص) همان گونه نماز می خواند که اکنون می خوانیم. اصولاً ما کیفیت نماز و اصل آن را از پیامبر آموخته ایم و به گونه ای عمل می کنیم که او عمل کرده است. این مسئله نه تنها در نماز، بلکه در بسیاری از احکام دین است.
امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال پیامبرش حضرت محمد(ص) را به معراج برد. جبرئیل اذان گفت (به همین شکلی که اذان می گوییم) و نماز را به پیامبر آموخت، به همین کیفیت و شکلی می خوانیم. در تشهد به او فرمود: بر خودت و بر اهل بیتت درود بفرست. پیامبر گفت: صلی الله علیّ و علی اهل بیتی.
از این جمله معلوم می شود که پیامبر در تشهد بر خود درود می فرستاد.
در روایت دیگر اسحاق بن عمار از امام موسی بن جعفر(ع) دربارة کیفیت نماز سؤال کرد. آن حضرت فرمود: اولین باری که پیامبر(ص) نماز خواند، در معراج در برابر عرش الهی بود و به او چگونه وضو و تکبیر و حمد و رکوع و سجود و ذکرهای نماز آموخته شد .
بنابراین باید گفت: پیامبر(ص) نماز و کیفیت آن را از پیش خود ابداع نکرده و تمامی آنها به دستور و راهنمایی خدا بوده است. حتی نحوة صلوات با آموزش الهی است. نماز در همه شرایع و ادیان مقرّر بوده، هر چند در کیفیت آن باهم اختلاف داشته اند. در مکه در ابتدای بعثت، اصل نماز بر پیامبر(ص) نازل و واجب گردید، ولی کیفیت و شمار آنها و شمار رکعات در شب معراج نازل گردید .
سؤال: ایا پیامبر اسلام قبل از بعثت نماز می خواندند کیفیت ان چگونه بوده است؟
جواب:
البته شخص رسول خدا قبل از بعثت و بعد از آن عبادت میکردند و
نماز میخواندند ولی برای امت اسلامی در سال نهم بعثت بعد از اینکه از
معراج برگشتند حکم نماز را آوردند که ابتدائاش ده رکعت نماز واجب بود و
بعد از هجرت به مدینه وقدرت پیدا کردن اسلام، واجبات دیگر یکی پس
ازدیگری بر امت واجب شد نیز هفت رکعت به تعداد رکعات نماز افزوده شد
که به شکل کنونی یعنی، 17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نماز نافله
درآمد. (منتخب التواریخ ص 41 - المیزان ج 13 ص 178 حدیث از امام
جواد(ع)
سوال اول: آیا ابوبکر ، عمر را با مراجعه به همه پرسی و آرای عمومی ، به جانشینی خود برگزید ؟
توضح سؤال :
سؤال کننده : برادر اهل سنت
ابوبکر در روزهای آخر عمر خود با همه پرسی و مراجعه به آرای عمومی عمر را برای جانشینی خود پیشنهاد کرد. به مسجد رفت و خطاب به مردم گفت: من کسی را از میان بستگان و خویشاوندان خود برای به دست گرفتن زمام رهبری شما انتخاب نکرده ام . بلکه منتخب من عمر است. مردم یک صدا جواب دادند سمعنا و أطعنا .
شرح زندگانی خلیفه دوم اثر شبلی و سیمای فاروق اعظم اثر ملا عبدالله احمدیان و فاروق اعظم اثر هیکل و تاریخ کامل ابن الاثیر و تاریخ ابن جوزی و دیگر کتب تاریخ .
پاسخ :
اهل سنت اعتقاد دارند که انتخاب خلیفه و جانشین بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به عهده مردم است و میگویند : در این باره نه دستوری از جانب خداوند صادر شده است و نه پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) وصیتی کرده است . و بر همین اساس ادعا میکنند خلافت ابوبکر ، بر مبنای انتخاب مردم و بر اساس اجماع صحابه بوده است ! .
هر چند که ثابت شده است که این مطلب به دور از واقعیت است و در انتخاب ابوبکر نیز اجماعی در کار نبوده است ؛ اما سؤال ما این است که چرا همین رویه در انتخاب عمر پیش گرفته نشده و انتخاب عمر بر مبنای اجماع صحابه صورت نگرفت بلکه انتخاب او توسط أبی بکر انجام گرفت.
اعلام نارضایتی صحابه از انتخاب عمر
إمام محمد بن مفلح مقدسی متوفی 763 هـ (شاگرد ذهبی ، مزی و تقی الدین سبکی ) از فقیهان و محدثان بنام اهل سنت (معجم المؤلفین ، ج12 ، ص44) در این باره میگوید :
لما استخلف أبو بکر عمر رضی اللّه عنهما قال لمعیقیب الدوسی : ما یقول الناس فی استخلاف عمر ؟
قال : کرهه قوم ورضیه قوم آخرون .
قال : الذین کرهوه أکثر أم الذین رضوه ؟
قال : بل الذین کرهوه ...
الآداب الشرعیّة ، ج1 ، ص71 ، با تحقیق شعیب الأرنؤوط و عمر القیام ، ط مؤسسة الرسالة ـ بیروت ، 1417 هـ .
ابوبکر ، عمر را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد ، از معیقیب دوسی سؤال کردند : مردم در باره انتخاب عمر چه نظری داشتند ؟ گفت : گروهی راضی و گروهی ناراضی بودند . سؤال کردند : آنها که ناراضی بودند ، بیشتر بود ، یا آنها که راضی بودند ؟
جواب داد : آنها که ناراضی بودند .
اعتراض صحابه به انتخاب عمر
ابن أبی شیبه ، یکی دیگر از بزرگان اهل سنت ، در باره مخالفتهای مردم و دلایل منطقی آنها برای اعلام نارضایتی از این انتخاب که همان خشونت ذاتی و اخلاق تند وی بود ، این چنین مینویسد :
عن وکیع ، وابن إدریس ، عن إسماعیل بن أبی خالد ، عن زبید بن الحرث ، أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلی عمر یستخلفه فقال الناس : تستخلف علینا فظاً غلیظاً ، ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ ، فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر
المصنف ، ابن أبی شیبة ، ج8 ، ص574 ، با تحقیق سعید محمد اللحام ، ط دار الفکر ، بیروت و تاریخ المدینة المنوّرة ، ابن شبة النمیری ، ج2 ، ص671 ، با تحقیق فهیم محمد شلتوت ، ط دار الفکر ، بیروت و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج30 ، ص 413 و کنز العمال ، متقی هندی ، ج5 ، ص678 .
از زید بن حارث نقل شده است که : وقتی در حال احتضار قرار گرفت ، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشینی خود کند ، مردم گفتند : کسی را بر ما مسلط میکنی که خشن و بد اخلاق است ، اگر او حکومت را به دست گیرد ، سختگیرتر و خشنتر خواهد شد ، جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که او را ملاقات کنی از بابت این که شخص بد اخلاق و خشنی مثل عمر را بر ما مسلط میکنی ؟
همچنبن ابن تیمیه حرانی ، نظریه پرداز و مؤسس فکری وهابیت در این باره مینویسد :
وقد تکلموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا .
منهاج السنة ، ج6 ، ص155 ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولی ، 1406، تحقیق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : 8 .
صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت کردند و گفتند : چرا یک فرد خشن و تند را بر خلافت گزیده و بر مردم تحمیل کردی ؟ فردا جواب خدا را چه خواهی داد ؟
ابن حجر مکی در این باره مینویسد :
بقیه در ادامه مطلب حتما ببینید
در خصوص عصمت امامان نیز آیات فراوانی وجود دارد ؛ از جمله :
1. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا . احزاب / 33 .
خدا می خواهد آلودگی را فقط از شما خاندان [ پیامبر ] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند .
یکی از آیاتی که در عظمت وبرتری خاندان پیامبر نازل ومحدوده اهل بیت علیهم السلام وخاندان رسول خدا را مشخص میکند همین آیه از قرآن کریم است که اندکی به شرح وتوضیح آن می پردازیم ؛ وچون روش ما در این مجموعه بر خلاصه نویسی است ولذا برای توضیح و تشریح بقی? آیات به کتابهای مخصوص تدوین مباحث اعتقادی ونیز کتابهای تفسیری مراجعه نمائید.
در این آیه قرائن فراوانی وجود دارد که عصمت ائمه از آن استفاده میشود که به چند قرینه به صورت خلاصه اشاره میکنیم :
یکی از قراینی که این آیه را اختصاص به پنجتن آل عبا میدهد ، نوع ارادهای است که در این آیه مراد است . بدون شک مراد از اراده در این آیه اراد? تکوینی است نه اراد? تشریعی ؛ زیرا خداوند آیه را با کلم? «انما» که یکی از قویترین ادات حصر است آغاز نموده است، واذهاب رجس را منحصر به پنج تن آل عبا کرده است . اگر مراد اراد? تشریعی باشد ، حصر آن به اهل بیت لغو خواهد بود ؛ چرا که اراد? تشریعی شامل تمامی افراد بشر می شود و اختصاص به اهل بیت ندارد ؛ چنانچه خداوند کریم در آیه وضو میفرماید :
مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . مائده / 6 .
خدا نمی خواهد بر شما تنگ بگیرد ، لیکن می خواهد شما را پاک ، و نعمتش را بر شما تمام گرداند ، باشد که سپاس[ او ] بدارید .
واضح است که مراد از اراده در این آیه تشریعی و در باره همه مؤمنین است و اختصاص به افراد معین وخاصی ندارد ؛ بنابراین ، قطعاً اراده در آیه تطهیر تکوینی است . وقتی اراده تکوینی شد ، عصمت اهل البیت ثابت و بقیه افراد بشر ؛ از جمله همسران رسول خدا ، بنی هاشم و ... از دایر? آن خارج خواهند شد .
نکت? دیگری که اهل سنت به آن توجه ندارند ، این است که آیه :
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا
به صورت مستقل نازل شده نه به همراه آیات قبل و بعد خودش . این مطلب از حدود هفتاد روایتی که در این باب است به خوبی استفاده می شود. حتی در بین این هفتاد روایت ، یک روایت هم وجود ندارد که بگوید این آیه با آیاتی که مخاطب آنان همسران رسول خدا است ، یکجا نازل شده است و حتی هیچ یک از مفسران هم این ادعا را نکردهاست . حتی آنها هم که گفتهاند آی? مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا است ؛ همانند عکرم? خارجی ، نگفتهاند که این آیه در ضمن آیات قبلی نازل شده است .
وهیچ دلیلی هم وجود ندارد که اثبات کند این آیه به همراه آیات قبل و بعد خود نازل شده است . اهل سنت اگر میخواهند ثابت کنند که زنان رسول خدا شامل «اهل البیت» میشود باید ثابت کنند که این آیه حتماً همراه آیات قبل و بعد و یک دفعه نازل شده است ؛ در حالی که هیچ دلیلی برای این مطب ندارند .
پس آی? مورد بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و متصل به آنان نیست . حال یا به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دنبال آن آیات قرار گرفته است ، و یا بعد از رحلت آن حضرت اصحاب در هنگام جمع آوری قرآن در آنجا نوشتهاند که بحث مفصلی را می طلبد.
علاوه بر این نکات، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم یک همسر و یک خانه نداشتند ؛ بلکه همسران متعدد داشتند که هر کدام از آنها دارای خانه مستقلی بوده است؛ بنابراین اگر مراد از «اهل البیت» در این آیه زنان پیامبر بود ، باید به جای اهل البیت «اهل البیوت» میآمد . چنانچه در اول آیه آمده است :
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ .
و همانطور که در آی? 53 احزاب آمده است :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ .
ای کسانی که ایمان آورده اید ، داخل خانههای پیامبر مشوید .
بنابراین مراد از آیه هرگز نمیتواند زنان پیامبر باشد .
جالب این است که هیچ یک از زنان رسول خدا ادعا نکردهاست که این آیه اختصاص به آنها دارد و یا این که آنها مشمول این آیه میشوند . بیشترین روایات در این باب از قول ام المؤمنین عایشه و ام المؤمنین ام سلمه وارد شده است که هر دوی آنها با اصرار فراوان این آیه را مختص به اهل کساء میدانستهاند .
بسیاری از علمای اهل سنت که لجاجت و عناد را کنار گذاشته و با چشمان باز به آیه نگاه کردهاند ، اعتراف کردهاند که مراد از این آیه کسانی جزء اهل کساء نیستند و این آیه هرگز شامل زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمیشود .
طحاوی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب تحفة الأخیار بترتیب شرح مشکل الآثار ج 8 ، ص470 -471 در باب «بیان مشکل ما روی عنه (علیه السلام) فی المراد بقول الله: (إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً) من هم ؟ » مینویسد :
ادامه را بخوانید.....
1- خدا در صحاح سته // تهیه : سایت ولی عصر
2- خالد بن ولید از دیدگاه عمر بن خطاب // تهیه : سایت ولی عصر
مشروعیت ازدواج موقت در کتاب های اهل سنت // تهیه : سایت ولی عصر
4- پیرامون حدیث قرطاس / آیت الله قزوینی
بسم الله الرحمن الرحیم
الف- از ابی رجاء نقل شده که میگوید: آیه متعه در کتاب خدا نازل شده و رسول خدا r ما را به انجام آن امر فرمود و آیهای که آن را نهی و نسخ نموده باشد نیز نازل نشده است و بعداً مردی برای خودش گفت آنچه میخواست([1])
ب- در زمان رسول خدا (ص) ما متمتع میشدیم و مردی هر آنچه میخواست برای خودش گفت([2])
ج- از جابر بن عبد الله نقل شده است؛ ما در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و ابوبکر با یک مشت خرما متعه مینمودیم، تا آنکه عمر آنرا نهی کرد. ([3])
د- از عروة بن زبیر نقل است، که خوله دختر حکیم وارد بر عمر شده وگفت: ربیع بن امیه زنی را متعه نمود و آن زن آبستن شد. پس عمر بیرون رفت در حالی که عبایش را از ناراحتی میکشید گفت؛ این متعه است، اگر من جلوتر دربارة آن رأی داده بودم، هر آینه او را سنگسار میکردم.( [4])
و- از حکم پرسیدند آیا آیة متعة نساء منسوخه است؟ گفت: خیر. و علی u فرمود: اگر عمر نهی از متعه نکرده بود، کسی زنا نمیکرد مگر شقی و جنایتکار.([5])
ش- از ابیجریج نقل است که ابن عباس میگفت؛ خداوند بر عمر رحم کند، متعه نبود مگر رحمتی از خدا که به سنّت آن بر امت محمّد (ص) ترحم کرده بود و اگر عمر آنرا نهی نمیکرد، کسی محتاج به زنا نمیشد مگر اندکی از مردم پست وبدبخت ([6] )
ک- از ابی سعید خدری و جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است، ما تا نیمی از خلافت عمر، متعه مینمودیم تا آنکه عمر مردم را از آن کار منع کرد.([7])
هـ- ابی رشد میگوید: ما در زمان رسول خدا (ص) و ابوبکر و نیمی از خلافت عمر متعه مینمودم سپس عمر مردم را از آن نهی کرد([8])
1 - صحیح مسلم، جلد اول، ص 474 ، و قرطبی، جلد دوم، ص 365.
2 صحیح بخاری، جلد سوم، ص 151.
3 صحیح مسلم، جلد اول، ص 395، تیسیر الوصول ابن ربیع، جلد چهارم، ص262، فتح الباری ابن حجر، جلد 9، ص 141.
4- مالک در موطا، جلد 2، ص 30، شافعی در کتاب ام، جلد7، ص 219، بیهقی در سنن الکبری، ج 7، ص 206.
5- تفسیر طبری، ج 5، ص 9، تفسیر ثعلبی، تفسیر رازی، جلد 3، ص 200، تفسیر ابی حیان، ج 3، ص 218، تفسیر نیشابوری الدر منثور، ج 2، ص 140.
6- احکام القرآن جصاص، ج 2، ص 179، بدایه المجتهد ابن رشد، ج 2، ص 58، النهایه ابن اثیر، ج 2، ص 249، تاج العروس، ج 10، ص 200.
7- عمدة القاری، ج 8 ، ص 310.
8- بدایه المجتهد، ج 3 ، ص 58.
9- البیان والتبیین جاحظ، جلد 2، ص 223، احکام القرآن جصاص، جلد 1، ص 342 و ص 345، وجلد 2، ص 714، تفسیر قرطبی، جلد 2، ص 370، ضوء الشمس، جلد2، ص 94، ابی صالح وطحاوی، ص 294.