|
|
| ||||||||||||
|
|
|
ائمه .و آگاهی از غیبت (بخش نخست)
سؤال : علم غیب از آن خداست چگونه پیامبران و حتی امامان شیعه از غیب آگاهند ؟
در پاسخ این پرسش باید گفت که علم غیب به دو معنی اطلاق می گردد:
1- علم غیب ذاتی : دانشی که از درون موجود سرچشمه گرفته اکتسابی نباشد و برای ان حد و مرزی نباشد . چنین علم غیبی تنها از آن خداست و هیچ مخلوقی در این نوع علم همتا اونیست ،زیرا غیر از خدا آنچه در عالم آفرینش وجود دارد فقیر با لذات بوده دانش و توانایی را از خدای می گیرد .در این قسمت بین علم به محسوس و غیر محسوس تفاوتی نیست . انسان با اراده و قدرت خدا دیده باز میکند و اشیا را می بیند و یات امواج صوتی را میشنود
هر گاه اراده الهی – بنا بر مصلحت – بر این تعلق بگیرد که انسان والایی را در موارد خاصی از پس پرده غیبت آگاه سازد این امر ممکن و شدنی است و برای ان کوچک ترین مانعی نیست . افرادی عادی دریچه های گوناگونی به جهان غیب دارند تا چه رسد به انسانهای والایی مانند انبیاء و اولیا . در اینجا کلماتی از بزرگان حکمت و دانش را در این باره ذکر میکنیم:
شیخ الرئیس در نمط دهم کتاب اشارات می گوید:
اگر عارفی از غیب خبر داد و گذر زمان درستی ان را ثابت کرد او را تصدیق کن و به او ایمان بیاور؛ زیرا چنین آگاهی یک رشته اسباب طبیعی دارد.
شیخ در تنبیهات این نمط به برهان مطلب اشاره کرده و میگوید:
وقتی اشتغالات روح از طریق حواس کم شد برای روح انسان فرصتی دست میدهد که خود را از دست قوای طبیعی خلاص کرده و به جانب قدس پرواز کند و صورتهایی را در ان ببیند . این حالت گاهی در خواب و در حال بیماری برای انسانهای عادی نیز رخ میدهد.
سپس میگوید: اگر روح انسان قوی و نیرومند گردید به اطراف خود احاطه پیدا کرده فرصت آگاهی از غیبت در حال بیداری به او دست می دهد
شیخ این بیان را در بحث دیگر نیز تکرار میکند و میگوید :اگر به تو گفتند فلان عارف کاری انجام میدهد و یا به جسمی حرکت می بخشد یا خود حرکتی می کند که از توانایی دیگران بیرون است ؛ این سخن را انکار مکن ؛زیرا برای این کار رشته اسباب وجود دارد که اگر تو نیز از آن راه وارد شوی به همان مقصد میرسی(1)
ادامه مطلب را ببینید......
در مورد کتاب بحارالانوار
بحارالانوار کتاب نفیس و با ارزشی است که در آن مجموعه ای ازروایات که پراکنده و متفرق بودند, توسط عالم فرزانه مرحوم علامهء مجلسی باهمکاری شاگردانش جمع آوری شد.
ایشان این کتاب را از حدود 85کتاب جمع آوری کرد, که مشتمل بر هزاران حدیث در زمینه های اصول و فروع دین و توحید و معاد و بهشت و جهنم و نبوت وشرح حال پیامبران و ائمه : و خلقت عالم و آسمان ها و ستارگان و ایمان و کفر وکیفیت زندگی و چگونگی معاشرت با مردم و نماز و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و معاملات و کسب های حلال و حرام و قرآن و قرائت آن وفضائل سوره ها و ذکر و دعا و... است .
ایشان در ذیل بسیاری از احادیث و مطالب کلامی و تفسیری , مشکلات روایی را بیان کرده است . این مجموع 110جلد است که چند جلد که دربارهء حضرت مهدی 7است , توسط آقای علی دوانی به نام به فارسی ترجمه شده و بقیه ترجمه نشده است . بحارالانوار مجموعه ای کامل از معارف و اخلاق واعتقادات است که از طریق خاندان عصمت و طهارت برای ما به یادگار مانده است
سؤال:میزان صحت و اعتبار کتاب بحارالانوار و احادیث نقل شده در آن، چه اندازه است؟
جواب: علامه مجلسی(ره) و کسانی که همانند ایشان بوده و هستند، دارای دو گونه کار در زمینه احادیث اند: 1- گردآوری و طبقه بندی، 2- نقد و بررسی. کسی که اندک اطلاعی در مورد آثار علامه مجلسی(ره) داشته باشد به آسانی در می یابد که روش آن مرحوم در بحارالانوار گردآوری و طبقه بندی بوده است. کاری که هر محققی در آغاز کار تحقیق باید به آن بپردازد. کار علامه مجلسی در زمان خود کار بسیار لازم و ضروری بوده است؛ چرا که شیعه قرن ها در تحت فشار دستگاه های حکومتی بوده و از همین رو بسیاری از احادیث و آثار آن نابود شده بود و یا در خطر نابودی قرار داشت. بقای کتاب و حدیث نیز در آن زمان به نوشتن و انتشار دستی وابسته بوده است. ازاین رو اگر کتابی نوشته نمی شد واز روی آن نسخه های متعدد منتشر نمی گردید، از بین می رفت؛ چنان که آثار فراوانی از بزرگان عالم اسلام به همین دلیل و به دلیل حوادث و پیشامدها، از بین رفته است. علامه مجلسی(ره) در روزگار کوتاهی که فرصتی برای شیعه پدید آمده بود (نسبت به تاریخ اسلام) همت نهاد و کتاب های رو به نابودی شیعه را از اقصی نقاط عالم اسلام گردآوری و به طبقه بندی احادیث و تبویب آنها همت گماشت، حاصل این کار مجموعه گران قدر «بحارالانوار» و نیز «عوالم بحرانی» است. شأن محقق در مرحله تتبع تنها گردآوری است؛ اما علامه مجلسی(ره) چهره دیگری دارد که آن چهره نقد و بررسی است. کتاب شریف «مرآة العقول» - که شرح و نقد علمی ودقیق کتاب گران قدر کافی است - این جایگاه علامه را به روشنی آشکار می سازد. متأسفانه برخی که از وادی تحقیق دورند، تنها یک چهره کار را دیده اند؛ گرچه آن نیز در جای خود کاری لازم و ضروری بوده است (گردآوری) و اگر بنا باشد محدث روایاتی را که فقط به نظر او صحیح می رسد گردآوری کند، این کار عوارض بسیار نامطلوبی را در پی خواهد داشت: اولاً، بسیاری از احادیث به دلیل عدم نقل (به ویژه در گذشته ها) متروک و محجور می ماند و کم کم از بین می رفت. ثانیاً، نظر محدث نوعاً نظری است اجتهادی که بر طبق مبانی خود آن را برمی گزیند. چه بسیار مواردی که محدثی حدیثی را صحیح می داند ولی محدث دیگر بر طبق ادله آن را رد می کند و برعکس. بنابراین حذف روایات، بستن راه تحقیق به روی دیگران است. چه بسا امروز حدیثی فهمیده نشود؛ ولی فردا همان حدیث راه گشای آیندگان باشد و... و یا با نقطه نظرهای اجتهادی تازه، راه برای اثبات صحت سند آن فراهم گردد |
سوال :.ایا همه احادیث و مطالب کتاب اصول کافی معتبر است ؟
پاسخ :
مرحوم شیخ کلینی ؛ اقدم ، اوثق و بلاتردید از ائمه حدیث و اعظم المحدثین تاریخ شیعه است .
نجاشی در شأن او میگوید :
شیخ أصحابنا فی وقته بالری ووجههم ، وکان أوثق الناس فی الحدیث ، وأثبتهم .
رجال النجاشی ، النجاشی ، ص 377 .
شیخ طوسی هم در یک کتابش تعبیرش از کلینی این است که :
رجال الطوسی ، الشیخ الطوسی ، ص 439 .
در کتاب دیگرش تعبیرش این است که :
الفهرست ، الشیخ الطوسی ، ص 210 .
و اما کتاب کافی ، بلاتردید در نزد تمامی علمای شیعه ، متقنترین کتاب حدیثی تاریخ شیعه است .
شیخ مفید با آن عظمت و مقام و با آن قرب و منزلت ، تعبیرش در مورد کتاب کافی این است که این کتاب ، از برترین کتابهای شیعه است که بیشترین فایده را میتوان از آن برد .
الکافی ، وهو من أجل کتب الشیعة وأکثرها فائدة " .
( تصحیح اعتقادات الإمامیة ، الشیخ المفید ، ص 70 ) .
شهید اول که رکن ارکان فقه است ، عبارتش این است که در مذهب شیعه کتابی به مانند کافی نوشته نشده است .
( شرح اللمعة ، الشهید الثانی ، ج 1 ، ص 48 ) .
محقق علی بن عبد العالی محقق ثانی ، باز همین تعبیر را در بار? کتاب کافی دارد .
وقال المحقق علی بن عبد العالی الکرکی فی إجازته للقاضی صفی الدین عیسی : " الکتاب الکبیر فی الحدیث ، المسمی بالکافی ، الذی لم یعمل مثله . . . وقد جمع هذا الکتاب من الأحادیث الشرعیة ، والأسرار الدینیة ، مالا یوجد فی غیره" .
( الکافی ، الشیخ الکلینی ، ج 1 ، ص المقدمة 27 ) .
اما با هم? این توضیحات ، هیچ یک از علمای شیعه تا کنون ادعا نکردهاند که تمام روایات کافی ، صحیح السند و قطعاً صادر از معصوم است ؛ زیرا هر چند مرحوم کلینی مقام ارجمندی داشته و برترین محدث تاریخ شیعه است ؛ اما معصوم از خطا و اشتباه نبوده است . و نداشتن این ویژگی باعث شده است که برخی از روایات معدود و انگشت شمار آن کتاب شریف از نظر سندی تمام نباشد . و این امری است طبیعی و مطابق با عقل و برهان .
و خود مرحوم شیخ کلینی هم مدعی نیست که تمامی روایاتی که در کافی جمع کرده است ، صحیح است .
اما این که این کتاب را امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دیده و تأیید کرده باشد ؛ چنانچه مشهور شده است که امام زمان علیه السلام در بار? کتاب کافی فرموده باشند :
الکافی کاف لشیعتنا
هیچ سند و مدرک معتبری ندارد .
مرحوم میرزای نوری رضوان الله تعالی علیه در این باره میفرماید :
وانه قال عنه : ( ان هذا کاف لشیعتنا ) فبین انه لا أصل له ولا أثر فی مؤلفات أصحابنا ، ولم تأت به روایة قط لا صحیحة ولا ضعیفة .
خاتمة المستدرک - المیرزا النوری - ج 1 - ص مقدمة التحقیق 39
این گفتهاند که امام فرموه باشد : « ان هذا کاف لشیعتنا » اصل و اساسی ندارد و اثری از این روایت در کتابهای علمای شیعه دیده نمیشود . و نیز هیچ روایتی ، نه صحیح و نه ضعیف در این باره وارد نشده است ... .
واضح است که اگر چنین روایتی از امام زمان صادر شده بود ، بعد از آن دیگر علمای شیعه حق نوشتن کتاب را نداشتند ؛ چون این جمله ، تمامی کتابهای بعد را باطل اعلام میکند ؛ از این رو وقتی علمای سلف ؛ مثل شیخ صدوق که تقریباً همزمان با کلینی بوده و نیز شیخ مفید ، شیخ طوسی و ... به این نقل اعتماد نکرده و کتابهای فراوانی نوشتهاند ، ما چگونه میتوانیم به این جمله اعتماد کنیم .
بقیه علمای شیعه نیز از این مطلب به صورت مفصل جواب دادهاند که فکر میکنم همین اندازه کافی باشد
جواب ایت الله سبحانی به دکتر سلمان سعودی
سلمان بن فهد العوده از وهابیان متعصب دیرینه است که اخیرا از مواضع تند خو توبه کرده و رویکرد ملایمی به خود گرفته و در مقالات و خطبه های خود تکفیر و خشونت را نکوهش کرده است، و چنین وانمود کرده است که از این به بعد به ترویج خشونت نمی پردازد و به وحدت کلمه کمک خواهد کرد ،ولی متاسفانه در این مقاله ،عهد را شکسته و پیمان را نادیده گرفته است و به مواضع پیشین خود باز گشته و به مفهوم العوده که نام فامیل او است ،تحقق بخشیده است . ما نظر ایشان را به چند نکته جلب میکنیم:
1: او می گوید: ملت های کافر ،روزهایی را عید می گیرند ، مانند تاسیس دولت یا سقوط آن ،ایشان با این جمله،به اکثریت ملت و دولت عربستان اهانت کرده و انان را کافر شمرده است ،زیرا همین دولت و ملت سال 1419 قمری را به عنوان یکصدمین سالگرد تاسیس دولت سعودی جشن گرفتند و از همه جهان ،شخصیتها را به ریاض دعوت کردند و به این دولت تبریک گفتند . آیا ملک فهد که در راس این دعوت بود و مشایخ و علمایی که در آن مراسم حضور داشتند ،همه کافر بودند؟
2. می گوید: یکی از اعیاد مسیحیان ،عید پنج شنبه آخر سال است که دران مائده آسمانی بر مسیح و حواریون نازل شده است . بسیار جای تاسف است که در ام القری،و مرکز نزول وحی الهی ،عید گرفتن چنین روزی ، را چونعید کافران شمرده میشود ،در حالی که قرآن،این عید را نتیجه دعا و در خواست حضرت مسیح از خداوند بزرگ میداند و می فرماید: قال عیسی بن مریم اللهم ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منک و ارزقنا و انت خیر الرازقین مائده/ 114 . عیسی فرزند مریم گفت :با رالها پروردگارا از آسمان خوانی برای ما فرود اور تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانه ای از جانب تو ،و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی.
البته مسیحیان ،هر چند از نظر قر آن ،امت کافر هستند ،ولی این سبب نمیشود همه اعمال آنان را حتی عیدی که حضرت عیسی بن مریم برای انان تا روز قیامت به رسمیت شناخته است ،انکار کنیم
3.او غدیر را در ردیف عیدهای کافران شمرده و عملا یک چهارم مسلمانان را که شیعیان باشند ،کافر خوانده است . با یان کار،عهد و پیمان خود را شکسته است . فرض کنید عید غدیر ،عید اسلامی نبوده و بدعتی بیش نباشد ،ولی آیا با یک بدعت گروهی از دایره اسلام خارج شده و از امت های کافر به شمار می آیند؟!
اصولا رایجترین وارزانتریم کلمه در میان وهابیان، اتهام شرک و کفر و بدعت و خروج از دین است . تو گویی ملاک شرک و تو حید وکفر و ایمان در دست آنان است که خود را موحد و مومن و دیگران را مشرک و کافر بخوانند . وی اگر از تاریخچه غدیر آگاه بود ،و از گفتار پیامبر در آن روز،اطلاع صحیحی داشت،شاید این جمله را نمی گفت . حدیث غدیر را 120 صحابی و 84 تابعی و 360 عالم سنی نقل کرده اند و خداوند،در آن روز برای علی بن اب طالب (ع) مقام ومنصبی را عطا فرمود که سر انجام پیامبر به یاران خود فرمودند:همگی برخیزید و با علی به عنوان امیر مؤمنان سلام بگویید و بیعت کنید . فرمودند:سلمو اعلی علی بامرةالمومنین.
حتی در میان صحابه پیامبر (ص) ،شیخین،علی(ع) را با این جمله مورد خطاب قرار دادند : بخّ بخّ لک یا ابا الحسن لقد اصبحت مولای و مولی کل مومن و مومنة . مبارک باد !ای ابالحسن تو سرور من و سرور هر مرد و زن با ایمان شده ای!
تبریک گویی صحابه را در آن روز ،شصت تن از علمای اهل سنت ،نقل کرده اند . و امام صادق (ع) از پدران ونیاکان خود نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:روز غدیر از بهترین اعیاد امت من است ،و آن روزی است که خدا به من فرمان داد تا برادرم علی را به عنوان پیشوای امت نصب کنم تا پس از من به وسیله او راهبری شوند و ان روزی است که خدا دین خود را تکمیل کرد و نعمت خود را بر امت منبه پایان رساند و اسلام را به عنوان یک دین برای انان برگزید(2)
شایسته گفتا ر است که طارق بن شهاب از اهل کتاب،به عمر بن خطاب گفت : اگر آیه الیوم اکملت لکم دینکم برای ما نازل میشد ،روز نزول ان را عید می گرفتیم . این سخن را گفت و عمر بن خطاب و کسانی که در آن مجلس بودند ،به او اعتراض نکردند(3)
خوشبختانه در هر روزگاری که فشار اموی ها و عباسی ها از بین میرفت ،امت اسلامی،آن روز را عید میگرفتند و در لابه لای تاریخ ،به این مطلب ،اشاراتی هست :
1.ابن خلکان در ترجمه المستعلی ابن المستنسر عباسی می گوید :رو ز عید غدیر خم روز هیجدهم ذی الحجه از سال 487 مردم با او بیعت کردند .
2.او در ترجمه المستنسر بالله می گوید :وی در شب پنج شنبه ،در هیجدهم ذی الحجه از سال 487در گذشت، آنگاه اضافه میکند : و ان همان شب عید غدیر خم است.(4)
3.مسعودی پس از ذکر حدیث غدیر مینویسد : فرزندان علی و شیعیان این روز را بزرگ میشمارند .(5)
4.ثعالبی پس از ذکر شب غدیر مگوید : این همان شبی است که در روز آن رسول خدا (ص) در غدیر خم بر روی جهازهای شتر سخنرانی کرد
در هر حال ،در روز غدیر به اتفاق امت ،حادثه مهمی اتفاق افتاده زیرا پیامبر خدا (ص) در آن روز کاروانهای حج را متوقف نمود و سخنان تاریخی خود را بیان کرد . آیا تجدید این خاطره که به امر خدا انجام گرفته است ،عین تو حید است یا شرک ،و حفظ سنت است یا محو سنت ؟! کسی نمی گوید که در روز غدیر باید فطره دادیا نماز عید را خواند ،هر چه هست،یک نوع اظهار شادمانی برای این مقا م و موقعیتی است که به یکی از بزرگترین یاران پیامبر اعطا شد. به راستی باید گفت :اصولا هیچ نوع معیاری برای خطیبان حرمین شریفین و نویسندگان این دو منطقه وجود ندارد و نباید هم باشد زیرا از دم ،خمار دلارهای نفتی هستند و فکر میکنند در پیشگاه خدا حسابی نخواهند داشت !
و سیعلمون من اصحاب الصراط السوی و من اهتدی.
پی نوشتها:
1.روزنامه الجزیره ،مورخ 2 شوال 1428 ،به نقل از سایت راصد
2.شرف النبی ،نگارش ابو سعید خرگوشی نیشابوری (د. 407) .
3.طبری،ج6 ،ص46؛ابن کثیر ،ج 2،ص 13،. عبارت او این بود :لا تخذنا یوم نزولها عیدا.
4.وفیات الاعیان ،ترجمه المستعلی و المستنسر.
5.التنبیه و الاشراف ، ص 221.