چرا دروغ؟ چرا تحریف؟
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه
ختم بخاری ، جلسه ایست که همه ساله بعد از آنکه عده ای از طلاب اهل سنت ،
مقداری از صحیح بخاری را به صورتی گزینشی خواندند – زیرا در بسیاری از
روایات آن مطالبی آمده است که در صورت آگاهی پیدا کردن اهل سنت از آن
روایات ، در عقاید مستحکم ایشان تزلزل ایجاد می شود !!! مانند روایات
جسارت به رسول خدا و پیامبران و نیز روایات حوض ( روایات ارتداد عده زیادی
از صحابه ) - در این جلسه گرد هم آمده و به
اصطلاح اجازه دستار به سر کردن (معمم شدن ) را پیدا می کنند ؛ و این جلسه
، به اصطلاح جلسه فارغ التحصیلی این طلاب به حساب می آید .
وقتی
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین راهداری – مدیریت مدارس دینی نهاد
نمایندگی و امام جمعه موقت زاهدان - با مطرح کردن این مساله که هر کتابی
غیر از قرآن از جمله صحیح بخاری باید مورد تحقیق قرار بگیرد ، اهل سنت که
برای این مساله پاسخی نداشتند ، بر خلاف رسم میهمان داری رو به تحریف سخنان ایشان و هوچی گری در حضور خود ایشان آوردند
، که این مطلب با برخورد آگاهانه ایشان ( که هنوز در جلسه حضور داشتند )
مواجه شده و خود ایشان ، بر تحریف سخنانشان توسط اهل سنت اشکال گرفتند و
پاسخ ایشان را به صورت مستدل با بیان موردی از روایات موجود در صحیح بخاری
که با اعتقاد اهل سنت سازگار نیست ، بیان فرمودند .
البته باید گفت که اصرار مولوی عبد الغنی بدری – معاون آموزشی مدرسه مکی – بر
اینکه مانع ایشان از افشای حقیقت شود و نیز هوچی گری عده ای از حاضرین که
به اصطلاح فرهنگیان اهل سنت به شمار می رفتند ، در حضور این عالم شیعه که
مهمان رسمی جلسه و سخنران مدعو نیز بود ، جالب توجه بود .
بعد از اتمام سخنان ایشان ،
مردم متوجه وجود اشکالاتی در صحیح بخاری شده بودند و این سوال در بین
حاضرین مطرح شده بود که چرا ما نباید در مورد صحیح بخاری تحقیق صورت بدهیم
و آیا واقعا چنین روایاتی در بخاری موجود است یا خیر ؛ لذا در اولین
سخنرانی بعد از ظهر آن روز ، مولوی گرگیج ( امام جمعه اهل سنت آزاد شهر) با سخنانی عجیب ( و برای محققین خنده آور) سعی در توجیه این اشکال داشت که ما در انتها به نقد سخنان ایشان می پردازیم.
و اما توضیح مختصری راجع به فیلم مربوطه:
متن
پیاده شده قسمتی از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین راهداری – مدیریت مدارس
دینی نهاد نمایندگی و امام جمعه موقت زاهدان - در اعتراض به تحریف سخنان
ایشان در جلسه ختم بخاری در حضور خود ایشان توسط مولوی عبد الغنی بدری –
معاون آموزشی مدرسه مکی – و برخورد مولوی عبد الغنی با ایشان ؛ نیز متن
پاسخ جالب توجه مولوی گرگیج ( امام جمعه اهل سنت آزاد شهر)
عبد الغنی بدری : تا
لحظاتی که گروه سرود حاضر می شود ؛ بنده یک نکته ای را خدمت سروران گرامی
عرض می کنم ، یادداشتهایی عزیزان نوشته اند ، نسبت به صحبت یکی از
سخنرانان عزیز و مهمانان گرامی ، سوء تفاهمی پیش آمده بود نسبت به اینکه
یکی از سخنرانان فرمودند که ده ها حدیث از احادیث
صحیح بخاری هستند که باید این احادیث بیرون شوند و در بخاری این ها نباشند
؛ خدمت سروران گرامی و عزیزان محترم عرض می کنم که اون چیزی که جمهور
علمای اهل سنت بر آن اجماع دارند و تقریبا بین محققین اهل سنت و جمهور
علمای اهل سنت این مساله متفق علیه است و اختلافی نیست ، اون این است که بعد از کتاب الله اصح الکتب بعد از کتاب الله صحیح بخاری هست وتقریبا تمام احادیث ( تشویق) کتاب صحیح بخاری از نظر اهل سنت صحیح اند و ایرادات جزیی که بعضی نویسندگان ( تشویق)...
راهداری : صحبت بنده ؟
عبد الغنی بدری : بله
راهداری : اجازه بدهید . من صحبت خودم است
عبد الغنی بدری : یک لحظه
راهداری : نه نه
بسم الله الرحمن الرحیم
عبد الغنی بدری : شما یک لحظه اجازه بدهید
راهداری : نه نه نمی شود اجازه بدهید
گفتم نه خیر
عبد الغنی بدری : بدون هماهنگی صحیح نیست
راهداری : نه نه درست است اجازه بفرمایید
برادران عزیزم من...شما اگر
عبد الغنی بدری : نمی گذارند شما صحبت کنید . حاج آقا نمی گذارند شما
راهداری : یک دقیقه باید صحبت شود ؛ تصرف شده
عبد الغنی بدری : عزیزان اجازه بدهید
آقایان شما چرا ... در حرف بنده تصرف شده ؛ حرف بنده را خوب نگفته اند خدمتتان
عبد الغنی بدری : تصحیح بفرمایید
راهداری : آقاجان من حرفم را می گویم چرا شما گوش نمی دهید؟ مگر انسان اهل منطق نباید باشد ؛ من می گویم .
عبد الغنی بدری : حاج آقا اجازه بدهید
راهداری : آقا صحبت من است ؛ من خودم گفتم من خودم موجودم ؛ من که در جلسه هستم .
عبد الغنی بدری : من اجازه نمی دهم
راهداری : آقاجان
من خدمت برادران عزیز عرض کردم ، که طلبه هایی که فارغ التحصیل می شوند
اینها باید اهل تحقیق باشند تفحص باشند جستجو باشند که شاید ، ممکن است احادیث و روایاتی پیدا
بشوند که اینها در شان یک کتاب نباشد ، این کجایش شلوغ دارد ، این کجایش
عیب است ؟ مگر در همین کتاب حدیث صحیح بخاری در دوجایش نیست که خلیفه دوم
جلوی قلم و کتاب را برای رسول خدا گرفت ، بخوانم آدرس هایش را ؟ این اهل
تحقیق است دیگر ؛ این را باید علما تحقیق کنند ، تفحص کنند ؛ یک طلبه
تحقیق کند ؛من کی گفتم باید ده ها حدیث خارج بشود . من گفتم تحقیق می
خواهد تفحص می خواهد .
عبد الغنی بدری : بسه حاجی آقا
راهداری : خوب خلاصه دیگر در کلام ما
در کلام بنده چرا ... در کلام بنده تصرف نکنید ، اینهایی که می گویند مال من نیست
عبد الغنی بدری : خوب عزیزان حاضرین لطفا نظم جلسه را رعایت بفرمایند .
محمد حسین گرگیج : کتاب صحیح بخاری حدود هزار و سیصد سال جلوتر تالیف شده قاطبتا
امت اسلام آن را پذیرفته اند ؛ امروز دوست اشاره ای کرد که این کتاب را
نقد کنید ، البته من متوجه نشدم که گفتند حذف کنید ، نقد کنید ؛ به هر حال
، چیز خوبی است ؛ الحمد الله هزار و خورده ای سال این کتاب نقد شده و این
کتاب شرح شده و بسط شده ؛ احتیاجی نیست که امثال طلبه هایی که الان فارغ
التحصیل می شوند ، برای این موضوع فکر داشته باشند . داشته باشند خوب است
، اشکال ندارد ؛ بحث تحقیقی بسیار بحث خوبی است ؛ برادران شیعه ما کتابی
دارند به نام نهج البلاغه آن را می گویند اخ القرآن ، برادر قرآن ؛ کتاب
دیگری در حدیث دارند ، نهج الفصاحة ؛ آن را می گویند اخت القرآن ، خواهر
قرآن ، و کتاب بزرگی هست به نام بحار الانوار ، صد و بیست و خورده ای جلد
است ؛ در اون مقدمه کتاب نهج الفصاحة یعنی اخت القرآن نوشته که در بحار
الانوار ، بحار جمع بحر است ، بحر ، دریا را می گویند .
نوشته در بحر هایی که دریاهایی
که در آن کتاب هستند ، می فرمایند که هر خس و خاشاکی هست ؛ این در ابتدای
کتاب نهج الفصاحة است ؛ وقتی برادران آن خس و خاشاک را بررسی کردند ، ما
نیز ان شاء الله در مورد صحیح بخاری فکر می کنیم ؛ (تشویق)
بیشتر
وقت را نگیرید موضوع من بسیار مهم است ؛ احساساتی هم نشوید ؛ من همین قدر
به این مقدمه اکتفا می کنم ؛ برادر ما صحبت علمی کرد ؛ ما هم صحبت علمی می
کنیم .
کتاب دیگری در حدیث دارند ، نهج الفصاحة ؛ آن را می گویند اخت القرآن ، خواهر قرآن
پاسخ :
کتابی که شیعه آن را خواهر قرآن می نامند صحیفه سجادیه است و نه نهج الفصاحة
در
بسیاری از اجازات علماء امامیة ( چنان که محدث نوری " علیه الرحمة " در
کتاب مستدرک الوسائل بیان کرده : این کتاب را به أخت القران ( خواهر قران
) وصف نموده اند ونهج البلاغه را أخ القران ( برادر قران ) گفته اند و
همانطور که قرآن کریم را خدای تعالی به زبان حضرت خاتم الانبیاء ( صلی
الله علیه وآله ) بیان فرموده ، نهج البلاغه و صحیفه را هم که سخنان آن از
منبع علم الهی تراوش کرده به زبان مقدس دو علی ( علیهما السلام ) جاری
گردانید است .
مقدمه صحفیه سجادیه
و
مشخص است که جناب مولوی گرگیج این لقب را از این جهت برای این کتاب ذکر
کرده اند تا جایگاهی مستحکم برای این کتاب در نظر شیعه درست بنمایند تا
بتوانند به مطالب موجود در آن بر ضد شیعه استشهاد کنند ؛ که البته به
سخنان ایشان جدای از بحث تحریف که ذکر شد ، پاسخ خواهیم گفت .
و کتاب بزرگی هست به نام بحار الانوار ، صد و بیست و خورده ای جلد است
پاسخ :
این
مولوی سنی ظاهرا چون پول نداشته تا کتاب بحار را بخرد ، حتی نگاهی هم به
آن نیانداخته تا بداند 110 جلد است یا صد و بیست و خورده ای جلد !!! شاید
هم به تازگی مطالبی را به این کتاب افزوده و آن را صد و بیست و خورده ای
جلد کرده اند !!!
آیا
واقعا شیعیان با کتب اهل سنت اینگونه برخورد می کنند ؟ وقتی سخنران شیعه
جلسه ، مطلبی را با دقت تمام از صحیح بخاری ذکر می کند و حتی می گوید در
دوجای صحیح بخاری موجود است ، آیا می توان این عالم شیعه را با آن مولوی
که می گوید بحار 120 جلد است قیاس کرد ؟ جالب اینجاست که عبارت کتاب نهج
الفصاحة نیز تحریف شده است ؛ زیرا در نهج الفصاحة به این ضرب المثل
استشهاد می کند که دریا بی خس و خاشاک نیست ؛ اما ایشان با تغییر متن آنچه در این کتاب آمده می گویند :
در بحر هایی که دریاهایی که در آن کتاب هستند ، می فرمایند که هر خس و خاشاکی هست .
یعنی
اینکه یا ایشان این مطالب را تحریف کرده اند و یا اینکه این را هم به
ایشان گفته بودند و خود ایشان مطالعه نکرده و تنها از روی شنیده های خویش
در مورد شیعه حکم می کند .
وقتی این وضعیت مولویان مشهور اهل سنت باشد وای به حال سایرین .
در اون مقدمه کتاب نهج الفصاحة یعنی اخت القرآن نوشته که در بحار الانوار ، بحار جمع بحر است ، بحر ، دریا را می گویند .
نوشته در بحر هایی که دریاهایی
که در آن کتاب هستند ، می فرمایند که هر خس و خاشاکی هست ؛ این در ابتدای
کتاب نهج الفصاحة است ، وقتی برادران آن خس و خاشاک را بررسی کردند ، ما
نیز ان شاء الله در مورد صحیح بخاری فکر می کنیم ؛
پاسخ :
آیا
اگر شیعه که به نظر شما برحق نیستند و در مورد روایات نظر درستی ندارند ،
در مورد کتاب های خویش تحقیق و جستجو نمی کنند ، آیا این سبب می شود که
شما که داعیه بر حق بودن دارید نیز چنین نکنید و جستجو و تحقیق در کتاب
های خویش را مشروط به این کنید که شیعیان نیز در کتب خویش جستجو کنند ؟
آیا معیار شما حق است یا شیعه ؟
کتاب
بحار الانوار در نظر شیعه مانند کتاب کنز العمال در نظر اهل سنت است که در
آن فقط بنای بر جمع آوری روایات از کتاب های مختلف ( و بدون توجه به
مضامین آن ها ) داشته است . پس مشروط کردن تحقیق در بخاری به تحقیق در
بحار مانند آن است که بگوییم در ابتدا صحیح و ضعیف کنز را از هم جدا می
کنیم ، آن موقع به صحیح بخاری می پردازیم !!! با اینکه در هنگام استفاده
اول به صحیح بخاری و سپس مسلم و سپس سایر سنن و سپس موطا و ... رجوع می
کنید و بعد به کنز العمال .
علمای
ما شیعیان مانند علمای اهل سنت نیستند تا ادعا کنند تمام روایات یک کتاب
صحیح است ؛ بلکه هر کتابی را ( هرچند مهم و ارزشمند باشد ) در معرض نقد
قرار می دهند و نقد آن را نیز در اختیار عموم ؛
لذا کتاب اصول کافی ( مهمترین کتاب روایی شیعه ) همیشه در معرض نقد و نظر
بوده است و تا روایتی صحیح نباشد ، به آن عمل نخواهیم کرد و این مطلب را
به عنوان اصلی ثابت پذیرفته و در همه کتاب های خویش ( چه مهم و چه غیر آن
) جاری می کنند .
اما
علمای اهل سنت به مجرد دیدن نام صحیح بخاری ، حکم به صحیح بودن روایت
موجود در آن می کنند و دیگر روایت را از جهت سندی مورد بررسی قرار نمی
دهند ؛ با اینکه در آن روایاتی است که از جهت سندی ضعیف است . اما اهل سنت
در اینجا مقیاس را برعکس گذارده به جای آنکه بگویند چون راوی این روایت
ضعیف است ، پس روایت مورد قبول نیست می گویند چون روایت این شخص در صحیح
بخاری آمده است ، پس این شخص مقبول است .
با
اینکه بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتب خویش تعریض و کنایه هایی سنگین به
بخاری داشته اند ؛ اما از ترس اینکه مبادا حقیقت فاش شود ، آن را در در
گوشه ای از کتاب خویش ذکر نموده و یا در لفافه ذکر کرده اند .
در این زمینه کتاب گرانسنگ أضواء علی الصحیحین شیخ محمد صادق نجمی
کلمات بیش از ده نفر از بزرگان اهل سنت را بر ضد بخاری و صحیحش که در لابه
لای کلمات خویش آورده بودند ذکر می کند و سپس به بیان اشکالات سندی ، و
دلالی این کتاب می پردازد ؛ کاری که اهل سنت بیش از 1300 سال از انجام آن
پرهیز می کرده اند .
اما
از طرف مقابل می بینیم که علمای شیعه بلافاصله بعد از تالیف کتاب شریف
کافی به جدا سازی اسناد صحیح از ضعیف آن پرداخته اند . لذا این اتهام نیز
به شیعه وارد نیست .
به نام خدا
با سلام خدمت کاربران محترم اینترنت
شهادت ام ابیها حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت برادران اهل سنت را خدمت شما تسلیت می گویم
بهتر دانستم در این خصوص اشکالی که ابن تیمیه بر حزن حضرت وارد نموده مطرح نمایم و نقد و رد نظریه ابن تیمیه را بیان نمایم
امید است با همفکری شما عزیزان بتوانیم در شناخت فرقه ضاله و گمراه وهابیت موفق باشیم
ممنون.
ابن تیمیه در اعتراض به حزن حضرت زهرا سلام الله علیها در سوگ پدرش و مقایسه آن با حزن ابوبکر در غار می گوید:شیعه ودیگران از فاطمه حکایت می کنند که به حدی در سوگ پیامبر حزن داشته که قابل توصیف نیست. واین که او بیت الاحزان ساخته است و این کار را مذمت برای او به حساب نمی اورند با این که او بر امری حزن داشته که فوت گردیده و باز نمی گردد ولی ابوبکر در زمان حیات پیامبر از ترس این که حضرت کشته شود خوف داشته است و آن حزنی است که متضمن حراست است و لذا چون حضرت فوت کرد هرگز چنین حزنی را ابوبکر نداشت زیرا بی فایده است. نتیجه این که حزن ابوبکر بدون شک کامل تر از حزن فاطمه است.(منهاج السنه ابن تیمیه ج 8 ص 459 و 460)
پاسخ:
اولا:حزن ابوبکر ناشی از ضعف ایمان او به نصرت الهی بوده است و لذا پیامبر در غار به او فرمود لا تحزن ان الله معنا غم مخور خدا با ماست.
ونیز خداوند متعال می فرماید:الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون آگاه باشید دوستان و اولیای خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.
ثانیا:حزن در فراق محبوب و گریه کردن بر او نه تنها امری جایز و راجح است بلکه خود پیامبر نیز چنین می کرده است.
انس بن مالک از پیامبر نقل کرده که فرمود:ان العین تدمع والقلب یحزن و لانقول الا ما یرضی ربنا و انا لفراقک با ابراهیم لمحزونون... همانا چشم می گرید و قلب محزون می شود ولی غیر از آنچه رضایت پروردگار ماست نمی گوییم وبه طور حتم ای ابراهیم در فراق تو محزونیم.(صحیح بخاری ج 1 ص 438 و 439 – صحیح مسلم ج 4 ص 1807)
چرا ابن تیمیه به پیامبر اعتراض نمی کرد که چرا به امری که گذشته و فوت شده محزونی؟؟؟
این بحث ادامه دارد....
لانه خالی از کبوتر شد دریغ ! ( 17 مرثیه ) |
||
مقالات |
||
1.انس می گوید:از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم درخواست کردم که در قیامت درباره من شفاعت کند وی پذیرفت و فرمود:من این کار را انجام می دهم.به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم گفتم:شما را کجا جست و جو کنم ؟ فرمود: در کنار صراط
.(الجامع الصحیح ج4ص 621ح2433)
2.سوادبن قارب نزد پیامبر امد و در ضمن اشعاری از وی درخواست شفاعت کرد:ای پیامبر:روز قیامت شفیع من باش.روز شفاعت دیگران به حال سوادبن قارب به مقدار رشته وسط خرما سودی نمی بخشند.(و کن لی شفیعا یوم لا ذو شفاعه:بمغن فتیلا عن سواد بن قارب در بعضی از نسخه ها سواد بن عاذب و در بعضی سواد بن قارب ثبت گردیده است.
(الدرر السنیه ص 29 کشف الارتیاب ص 263 الاصابه ج2 ص 96 اسدالغابه ج3 ص 375)
3.ابن عباس می گوید: وقتی علی علیه السلام از غسل دادن پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فارغ شد.فرمود:پدر و مادرم فدای تو.تو پاک و پاکیزه هستی هم در حال حیات و هم در حال ممات. ما را نزد پروردگارت یاد کن.
(امالی شیخ مفید 105 و بحارالانوار به نقل از امالی ج 22 ص 527)
4.ابوبکر کفن را از روی پیامبر صلی الله علیه واله و سلم باز کرد و پیامبر را بوسید و همان سخن علی علیه السلام را گفت.
(کشف الارتیاب 265 )
5.در خلافت عمربن خطاب مردم دچار قحطی شدن.بلال بن حارث که از اصحاب پیامبر بود نزد قبر نبی اکرم آمد و گفت ای فرستاده خدا برای امت خود طلب باران کن چرا که آنها هلاک شدند پیامبر در خواب این شخص امد و خبر داد که به زودی باران می بارد.
(فتح الباری ج 2 ص 398- السنن الکبری ج 3 ص 351 – وفاء الوفا ج4 ص 1374)
6.روایتی از پیامبر صلی الله علیه واله و سلم است که فرمود:«اعطیت خمسا...و اعطیت الشفاعه فادخرتها لامتی فهی لمن لا یشرک بالله شیئا» خداوند بزرگ به من پنج امتیاز داده است ... که یکی از آنها شفاعت است و آن را برای امت خود نگه داشته ام . شفاعت برای کسانی است که شرک نورزند.
(مسند احمدج1 ص 301- سنن نسائی ج1 ص 172- سنن دارمی ج1 ص 323)
و...
گوشه ای دیگر از جنایات وهابی ها