سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را ملول می کند، پس پرگویی مکن که به ستوه آوری و کوتاهی مکن که خوار گردی . [امام علی علیه السلام]

یا علی مدد

سلام دوستان :

طی صحبتهایی که ما بین حقیر و سرکار خانم ( امه الله ) در وبلاگ ایشان انجام شد ، ایشان به مطالب زیادی اشاره کردند که یکی از آنها ،‌ اعتقادات عجیب و غریب شیعیان در مورد امام زمان عج ، می باشد .

( متن نظر ایشان در قسمت نظرات تاپیک قبلی موجود است )

لذا در این تاپیک می خواهم که فرصت را مغتنم شمارم و به کرامات جنابان ابی بکر و عمر ، در کتب اهل سنت اشاره کنم.

سلام دوستان :

طی صحبتهایی که ما بین حقیر و سرکار خانم ( امه الله ) در وبلاگ ایشان انجام شد ، ایشان به مطالب زیادی اشاره کردند که یکی از آنها ،‌ اعتقادات عجیب و غریب شیعیان در مورد امام زمان عج ، می باشد .

( متن نظر ایشان در قسمت نظرات تاپیک قبلی موجود است )

لذا در این تاپیک می خواهم که فرصت را مغتنم شمارم و به کرامات جنابان ابی بکر و عمر ، در کتب اهل سنت اشاره کنم.

کرامات ابی بکر

شیخ عبدالرحمن صفوری، ازعلمای شافعی برجسته اهل سنت در کتاب نزهة المجالس  در ج2، ص184 می گوید:

 عن أنس بن مالک قال: جاءت امرأة من الأنصار فقالت: یا رسول الله! رأیت فی المنام کأن النخلة التی فی داری وقعت، وزوجی فی السفر. فقال: یجب علیک الصبرفلن تجتمعی به أبدا. فخرجت المرأة باکیة فرأت أبابکر، فأخبرته بمنامها و لم تذکر له قول النبی صلی الله علیه و سلم، فقال: إذهبی فإنک تجتمعین به فی هذه اللیلة. فدخلت إلی منزلها و هی متفکرة فی قول النبی صلی الله علیه و سلم و قول أبی بکر، فلما کان اللیل و إذا بزوجها قد أتی، فذهبت إلی النبی صلی الله علیه وسلم و أخبرته بزوجها، فنظر إلیها طویلا فجاءه جبرئیل و قال: یا محمد! الذی قلته هو الحق، و لکن لما قال الصدیق إنک تجتمعین به فی هذه اللیلة استحیا الله منه أن یجری علی لسانه الکذب، لأنه صدیق فأحیاه .

یک روز یک خانمی آمد پیش نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عرض کرد که من دیشب خوابی دیدم وحشتناک: دیدم در حیاتمان یک درخت تنومند خرما هست و شکست و این افتاد در دامن من،‌ همسرم هم در سفر است و من نگرانم. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تسلیت می گویم، همسرت در سفر از دنیا خواهد رفت و تو بیوه خواهی شد. این زن هم نالان و گریان آمد بیرون و در بین راه، جناب ابوبکر را دید. می گوید به او نگفتم که به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابم را تعریف کردم، گفتم جناب ابوبکر، همچنین خوابی دیدم. ایشان فرمود: امشب شوهرت به خانه تو خواهد آمد و با تو همبستر خواهد شد. زن آمد خانه و فکر کرد و سخن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با سخن ابوبکر مقایسه کرد. یک موقع دید در می زنند و درب را باز کرد و دید که شوهرش است. می گوید فردا رفتم خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و گفتم شما در مورد خواب من اینگونه گفتید و ابوبکر اینگونه گفتند. جبرئیل نازل شد و گفت ای محمد! آنچه که گفته بودی که او کشته می شود، حق بود و ایشان مرده بود، ولی وقتی جناب ابوبکر به آن زن گفت که شما با شوهرت در رختخواب خواهید خوابید و خداوند هم حیا کرد که سخن ابوبکر دروغ از آب درآید، چون او صدیق است و خداوند هم شوهرت را زنده کرده به احترام ابوبکر.

صفوری در همان صفحه ، ( و جردانی در مصباح الظلام ج2 ص 25 ) از نسفی نقل می کند که :

ذکر النسفی إن رجلا مات بالمدینة فأراد النبی ( ص ) أن یصلی علیه فنزل جبریل وقال : یا محمد لا تصل علیه ، فامتنع فجاء أبو بکر فقال : یا نبی الله صل علیه فما علمت منه إلا خیرا ، فنزل جبریل وقال : یا محمد صل علیه ، فإن شهادة أبی بکر مقدمة علی شهادتی.

نسفی می گوید : مردی در مدینه فوت کرد . پیامبر خواستند که بر وی نماز بخوانند که جبرئیل نازل شد و فرمود : ای محمد ، بر او نماز نخوان !!! پیامبر هم از نماز خواندن امتناع کرد . سپس ابوبکر آمد و گفت : ای رسول خدا ، بر او نماز بخوان که من غیر از خوبی از او چیزی ندیدم. پس جبرئیل نازل شد و فرمود : ای محمد ، بر او نماز بخوان که شهادت ابی بکر بر شهادت من مقدم است . 

مطلب خود را در مورد جناب ابی بکر ، با بیان کرامتی از ایشان در هنگام مرگ ایشان ، به پایان می رسانم.

در برخی از کتب اهل سنت آمده است که :

فقد روی أن أبا بکر رضی الله عنه لما حضرتی الوفاة قال لمن حضره إذا أنامت وفرغتم من جهازی فاحملونی حتی تقفوا بباب البیت الذی فیه قبر النبی صلی الله علیه وسلم فقفوا بالباب وقولوا السلام علیک یا رسول الله هذا أبو بکر یستأذن فإن أذن لکم بأن فتح الباب وکان الباب مغلقا بقفل فأدخلونی وادفنونی وإن لم یفتح الباب فأخرجونی إلی البقیع وادفنونی به فلما وقفوا علی الباب وقالوا ما ذکر سقط القفل وانفتح الباب وسمع هاتف من داخل البیت أدخلوا الحبیب إلی الحبیب فإن الحبیب إلی الحبیب مشتاق.

روایت شده که زمانی که ابابکر در حال احتضار بود ، به کسانی که در کنار وی بودند گفت : زمانی که من رحلت کردم و شما از انجام غسل و تکفین من فارغ شدید ، من را به سمت در خانه ای که رسول خدا ( صلی الله علیه ( و آله )و سلم در آن دفن شده است بیرید . پس پشت در بایستید و بگویید : السلام علیک یا رسول الله . این ابابکر است که اجازه وارد شدن می خواهد. پس اگر به شما اجازه داده شد و قفل در باز شد ، پس من را وارد آنجا کنید و در آنجا دفن کنید . و اگر در باز نشد ، من را به بقیع ببرید و در آنجا دفن کنید.

زمانی که حاضرین ، پشت در ایستادند و همان جملات را گفتند ، قفل در باز شد و ندایی از درون خانه آمد که : حبیب (ابابکر ) را به نزد حبیب(رسول الله)آوردید که حبیب (رسول الله) مشتاق دیدن حبیب (ابابکر ) است .

تفسیر فخر رازی ج21 ص 87 ، السیره الحلبیه ج3 ص 493 ، تاریخ الخمیس ج2 ص 264 ، اخبار الدول ( هامش الکامل فی التاریخ ) ج1 ص 200 ، نزهه المجالس ج2 ص 198 ، کنزالعمال ج12ص 538 ، تاریخ مدینه الدمشق ج30 ص 436.

کرامات عمر

در مورد کرامات جناب عمر در کتب اهل سنت ، می توان کتابی جداگانه تالیف کرد .

الغرض ما به اندک کراماتی در اینجا اکتفا می کنیم .

عمر بن خطاب در مدینه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود و آیات قرآن را می خواند؛ نا گهان سه مرتبه گفت: «یا ساریه الجبل»، همه متحیر ماندند که چه اتفاقی افتاده؛ بعد از نماز از او پرسیدند که چه شد وسط خطبه این چنین گفتی؟ گفت: در حین خطبه خواندن، نگاهی کردم به ملکوت زمین و زمان، دیدم لشکری را که برای فتح نهاوند فرستادیم، دشمنان از 4 طرف می خواهند محاصره کنند و آنها را از بین ببرند، فرمانده شان ساریه بود، او را صدا زدم که بیائید به طرف کوه و از یک طرف با دشمن بجنگید، تا آنها از 4 طرف حمله نکنند؛ آنها هم آمدند به سمت کوه و جنگیدند. بعد از 3 ماه که لشکر آمد به مدینه، سؤال کردیم که آیا این قضیه را شما هم دیدید؟ گفتند: بله، در فلان روز در بیابان نهاوند بودیم که صدای عمر در فضا طنین انداز شد و همه لشکر هم صدای او را شنیدند و او از مدینه صدا زد: «یا ساریه الجبل»، و اگر صدای عمر نبود، همه از بین رفته بودیم و این پیروزی هم نصیب اسلام نمی شد.

میزان اعتبار این روایت در نزد اهل سنت بسیار زیاد است به طوری که ابن حجر در الاصابه ج3 ص 5 در مورد این روایت می گوید : اسناده حسن .

و ابن تیمیه در دقائق التفسیر ج2 ص 140 در ضمن فضایل عمر بیان می کند و آن را قبول دارد .

این روایت ، جزء قطعیات اهل سنت است و ما به مدارکی مختصر از کتب اهل سنت درباره این روایت اشاره می کنیم.

کنزالعمال ج12 ص 571 ( روایت را صحیح می داند ) ، کشف الخفاء ج2 ص 380 - 381 ، تفسیر فخر رازی ج21 ص 88 ، تاریخ مدینه الدمشق ج 20 ص 24 و ج44 ص 336 ، اسدالغابه ج2 ص 224 ، البدایه و النهایه ج7 ص 147 ، المغنی ( ابن قدامه ) ج 10 ص 552.

رود نیل طغیان کرده بود و خانه های مردم در حال نابود شدن بود. به نزد عمر بن خطاب آمدند که : ای خلیفه رسول الله! به داد ما برس که خانه هایمان رفت. عمر بن خطاب گفت: یک سفالی برای من بیاورید؛ سریع برای او آوردند و با دست مبارکش بر روی آن سفال نوشت: ایها النیل! إن کنت تجری بأمرالله، فاجر؛ و إن کنت تجری بأمری فلا حاجة بنا إلیک. اگر به امر خداوند جاری می شوی، پس جاری شو و اگر به امر خودت جاری می شوی، ما کاری نداریم هر کاری می کنی بکن.

بعد از آن، این رودخانه دیگر طغیان نکرد و مردم از طغیان رود نیل راحت شدند.

تفسیر فخر رازی ج21 ص 88 ، کنز العمال ج12 ص 561 ، قتوح الشام ج2 ص 69 ، معجم البلدان ج5 ص 335 ، البدایه و النهایه ج1 ص 29 ، السیره الحلبیه ج3 ص 140 ، تاریخ الخلفا ( سیوطی ) فصل کرامات عمر ص 125 ، العظمه ( ابن حیان اصفهانی ) ج4 ص 1424 ، تاریخ المدینه ( ابن شبه ) پاورقی ج2 ص 753 ( تحقیق : فهیم محمد شلتوت ) .

فخر رازی در تفسیر خود ، برای عمر بن خطاب فضایلی دیگری هم نقل می کند :

وقعت الزلزلة فی المدینة فضرب عمر الدرة علی الأرض وقال : اسکنی بإذن الله فسکنت وما حدثت الزلزلة بالمدینة بعد ذلک.

روزی در مدینه زلزله شدیدی آمد ، عمر شلاق خود را بر زمین کوبید و گفت: أسکنی بإذن الله. آرام باش به اذن خدا، زمین هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ در مدینه دیگر زلزله نیامد.

تفسیر فخر رازی ج21 ص 88

و در ادامه می گوید : 

وقعت النار فی بعض دور المدینة فکتب عمر علی خزفة : یا نار اسکنی بإذن الله فألقوها فی النار فانطفأت فی الحال.

یکی از خانه های مدینه آتش گرفت و سرایت کرد به بخش أعظمی از خانه های مدینه. عمر بر کوزه ای نوشت: یا نار أسکنی بإذن الله. ای آتش به اذن خدا ساکن و خاموش شو، و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساکت و خاموش شد.

گر در خانه کس است ، یک حرف بس است

والسلام




علی علوی ::: یکشنبه 87/3/5::: ساعت 10:35 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :210502
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
ایام فاطمیه
سایت جدید ضد وهابیت
عایشه در صحاح سته اهل سنت
کرامات عمر بن خطاب !!!
تندروی از سوی شیعه یا اهل تسنن
صیغه شیرین ترین لذت !!
انفجارساختگی جیپ آمریکایی در عراق توسط وهابی ها
آیا عمر ، ابوبکر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست
پاسخ به سوالات
عدم قدرت تحمل انتقاد در اهل تسنن
عکس العمل علمای اهل سنت در مورد ابن تیمیه
فیلمی در افشای جنایات وهابیان
شفاعت در روایت و کفتار صحابه
جنایت های وهابی ها
اعتراض به حزن حضرت زهرا سلام الله علیها
+ آیا در قرآن کریم ، در خصوص عصمت امامان علیهم السلام ایه ایی
سئوالی از اهل سنت
متعه در احادیث اهل سنت
دانلود کتاب و مقالات
آیه اولی الامر سند حقانیت شیعه
پیرامون حدیث قرطاس
رحلت یا شهادت
پیامبر و شرب خمر در کتب اهل سنت
افسانه اجماع بر خلافت ابو بکر
بررسی حدیث : اصحابی کالنجوم
بررسی سندی ( کتاب الله و سنتی )
فیلتر یک مدافع
حمله به خانه وحی - ندامت ابوبکر
حمله به خانه وحی 2 – اعتراف طبری
کرامات ( غلو ) شیخین در کتب اهل سنت
چند سوال و جواب به عزیزان
جواب ایت الله سبحانی به دکتر سلمان سعودی
ایا همه احادیث و مطالب کتاب اصول کافی معتبر است ؟
ایا بحارالانوار مورد اعتماد هست ؟
سایت جدید ضد وهابیت
بهار 1387
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<