• وبلاگ : يا علي مدد
  • يادداشت : کرامات عمر بن خطاب !!!
  • نظرات : 12 خصوصي ، 369 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي 
    اولين اختلاف عمر: جريان اين است که وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و اله وسلم) مريض شد در آن مريضي که پيامبر از دنيا رفت.جماعتي از صحابه آنحصرت که در ميان آنها عمربن خطاب بود وارد منزل آنحصرت شدند و از خليفه و جانشين او بعد از رحلتش پرسيدند.

    پيغمبر (صلي الله عليه و اله وسلم) که اين امر رابسيار در غدير خم بيان کرده بود و فهميده بود کهاز دنيا ميرود و ميان امتش اختلاف مي افتد و بسياري از مردم گمراه ميشوند.

    پس پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) به حاضرين در منزل فرمودند : بياوريد براي من دواه و کاغذ سفيدي تا بنويسم براي شما کتاب و سندي که هرگز از گمراه نشويد.

    عمر بن خطاب فهميد که نبي اکرم (صلي الله عليه و اله وسلم) چه ميخواهد بنويسد . گفت: بر پيامبر کسالت و تب شديد حاصل شده و او حتما هذيان ميگويد و نزد شما قرآن است ..کتاب خدا براي شما کافيست...

    آن حضرت را از نوشت آن و سبب شد گمراهي و اختلاف ميان امت اسلام پيدا شود .

    منبع اين حرف من : علما بزرگ اهل سنت مانند بخاري در کتاب صحيح جلد دوم ص 118

    امام حنبل در کتاب مسند جلد اول ص 222 و کتاب ابن ابي الحديد جلد دوم ص563

    شرح نهح البلاغه



    اختلاف سوم عمر: وقتي پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) از دنيا رفت و خبر وفات او به عمر رسيد فرياد زد:و الله مامات محمد و انه لايموت انما غاب کغيبه موسي:بخدا سوگند پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) نمرده است و بدرستيکه نمرده و به تحقيق غايب شده است مانند شدن موسي و يا سعود کردن است به آسمان مانند عيسي و هرکس بگويد که او مرده است با شمشير او را ميکشم.عمر نزد ابي بکر رفت و گفت :ميترسم پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) نمرده است و خود را به مردن زده تا دوست و دشمن خود را بشناسد.و با اين سخنان ميان مردم اظطراب پديد آمد .و اختلاف کلمه ظاهر شد .وقتي اين خبر به امام علي (عليه السلام) رسيد با عجله خود را به جمعيت رساند و فرمود:اي قوم اين چه هياهوي بي دانشي است که برپا نموده ايد مگر فراموش کرده ايد اين ايه شريفه را : انک ميت و انهم ميتون:.يعني تو ميميري و امت تو ميميرند.پس پيامبر از دنيا رفته است.و اين سخن مورد قبول مردم قرار گرفت عمر گفت :گويا من هيچوقت اين ايه را نشنيده بودم.
    امام حنبل در کتاب مسند و حميدي در کتاب جمع بين الصحيحين و در تاريخ طبري موجود استو ابن سيرين در کتاب کامل و نهايه



    اختلاف چهارم عمر : وقتي پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) از دنيا رفت و عمر بعد از اطمينان از فوت پيامبر رفيق خود ابوبکر را برداشته و به جاي شرکت در مراسم سوگ پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) شرکت کند , پشت به نبوت کرده و به سقيفه ي نبي ساعده که جمعي از انصار و غيره شرکت کرده بودندوعلي (عليه السلام) را و بني هاشم را در کفن و دفن پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) ياري نکردند.و در آنجا بعد از کشمکش بين انصار و مهاجرين عمر دستش را دراز کرد و با ابوبکر بيعيت کرد و مردم هم جمعا او را پيروي کردند.جز امام علي (عليه السلام) و عموي پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) و بني هاشم و طايفه خزرج و طايفه از قريش تماما از امام علي (عليه السلام) پيروي کردند و رافضي شدند و 18 نفر از صحابه بيعت نکردند و آن ها را شيعه علي بن ابي طالب مينامند واسامي آن ها:

    1-سلمان فازسي 2- ابوذر غفاري 3- مقدادبن اسود کندي 4-عمار ياسر 5- خالدبن سعيد بن العاص و ...
    منابع:ابن حجر عسقلاني در کتاب خود و بلاذري در تاريخ خود و محمد خاوند شاه در کتاب روضه الصفا و ابن عبد اکبر در کتاب استيعاب
    عزيزم اينارم بگو