• وبلاگ : يا علي مدد
  • يادداشت : کرامات عمر بن خطاب !!!
  • نظرات : 12 خصوصي ، 369 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عبدالله 

    روزي غلامي به نام {نقيل، با نظله بن هاشم و هشت نفر ديگر} در چراگاه به صهاک رسيدند و

    با او در آويخنتد بعد از مدتي از اين 10 نفر {پدر} و صهاک} پسري به دنيا آمد، صهاک او را {خطاب} نام نهادو

    اغلب نزد باديه نشيان بود تا به حد رشد و بلوغ رسيد روزي {خطاب در جواني شيطان او را وسوسه کرده و با

    مادربد کاره‌اش صهاک جمع شد صهاک از فرزند ش خطاب حامله گرديد بعد از مدتي دختري زاييد در قنداقه

    پشمي پيچيده او را در مزبله ايي انداخت